علیرضا صراف، نماینده رسمی موسسه حسابداران مدیریت استرالیا در ایران
اصل داراییهای نامشهود[1]
استانداردهای حسابداری مالی عمدتاً مناسب عصر صنعتی تهیه و تدوین شدهاند و بخش عظیمی از کارایی خود را در عصر دانش حتی در حوزه گزارشگری مالی و تهیه صورتهای مالی نیز از دست دادهاند. برای مثال، در عصر صنعتی رابطه معناداری بین ترازنامه و صورت سود و زیان وجود داشت. بدین معنا که اگر سازمانی در ترازنامه خود، داراییهای بیشتری داشت، انتظار میرفت در صورت سود و زیان نیز سودآوری بیشتری نشان دهد. اما با ورود به عصر دانش، این رابطه معنادار بیمعنا شد. چراکه در عصر دانش شرکتهایی مانند آمازون، گوگل، فیس بوک، مایکروسافت، دی جی کالا، اسنپ و غیره پدید آمدند که در ترازنامه خود، دارایی آنچنانی ندارند اما در صورت سود و زیان خود، سود بسیار زیادی نشان میدهند. اینجا بود که استانداردهای حسابداری متحیر شدند که چطور امکان دارد شرکتی با حداقل دارایی، حداکثر سودآوری را ایجاد کند.
علت این تحیر در تعریف استانداردهای حسابداری از "دارایی" بود. استانداردهای حسابداری، "داراییهای مشهود یا ملموس[2]" را در ترازنامه شناسایی میکنند و "داراییهای نامشهود" معمولا جایی در ترازنامه ندارند و غالباً امکان شناسایی نیز ندارند. سود کلانی که سازمانها در عصر دانش کسب میکنند از محل داراییهای نامشهود است نه داراییهای مشهود. در نتیجه، آنچه باعث سود شرکتها و سازمانها میگردد، زمین و ساختمان و پول نقد و تجهیزات و غیره نیست بلکه داراییهای نامشهودی از قبیل زیر است:
- نوآوری
- فناوری
- اطلاعات
- ارتباطات
- برند
- فرآیندها
- ساختارهای سازمانی
- فرهنگ سازمانی و غیره
با نگاهی به فهرست ثروتمندترین افراد دنیا و حوزههای کسب و کار ایشان، به وضوح در مییابیم که داراییهای نامشهود سازمانها، چه سودآوری کلانی ایجاد کردهاند. برای مثال، شرکت مایکروسافت اعلام کرد که تنها 10 درصد از داراییهای این شرکت در ترازنامه قابل شناسایی است و 90 درصد آن نامشهود است.
از سوی دیگر، استانداردهای حسابداری مالی، نه تنها بسیاری از داراییهای نامشهود را نمیتوانند ارزیابی کنند بلکه اساساً آنها را دارایی نمیدانند. برای مثال، همانگونه که ملاحظه شد، یکی از مهمترین داراییهای عصر دانش، نوآوری و فناوری است که منشاء آن، "انسان" است. به عبارت دیگر، انسان، مهمترین دارایی عصر دانش است. این در حالیست که استانداردهای حسابداری، نه تنها انسان را دارایی نمیدانند بلکه آن را "هزینه" میشمرند. به همین دلیل تمامی اقلام مرتبط با نیروی انسانی مانند دستمزد را نیز در هزینهها، ثبت و طبقهبندی میکنند. همچنین، مطابق استاندارد اگر بر روی یک دارایی مشهود مانند ساختمان، تعمیرات اساسی صورت گیرد، آن را در داراییها ثبت میکنند چراکه به ارزش و عمر دارایی اضافه کرده است. اما "آموزش" کارکنان که نقش تعمیرات اساسی دانش و مهارت ایشان را دارد، در هزینهها ثبت میکنند؛ چراکه اساساً انسان را دارایی نمیشناسند. به عبارت دیگر، استانداردهای حسابداری، انسان را "منبع انسانی" میدانند نه "سرمایه انسانی."[3]
حسابداری مدیریت، از آنجاییکه مبتنی بر "اصول" عمل میکند نه "استاندارد"، داراییهای نامشهود را از اصول حاکم بر عصر دانش میداند و بهطور جدی آنرا مورد توجه قرار میدهد. یکی از ابزارهای بسیار مشهور حسابداری مدیریت در ارزیابی داراییهای نامشهود و برآورد تاثیر آنها در میزان سودآوری سازمانها، "کارت امتیازی متوازن[4]" یا همان نظام ارزیابی متوازن است. ادامه در لینک زیر:
تعارض "اصول حسابداری مدیریت" با "استانداردهای حسابداری" - بخش دوم
برای مشاهده فیلم های آموزشی مرتبط با موضوع این نوشتار اینجا را کلیک کنید.
دوره بین المللی حسابداری مدیریت (CMA استرالیا)
[1] - Intangible Assets
[2] - Tangible Assets
[3]. اگر انسان را سرمایه تلقی کنیم، آنگاه بخش عمدهای از بودجه هزینهای سازمانها و وزارتخانههایی که متولی تربیت نیروی انسانی متخصص برای کشورند مانند وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم و دانشگاهها، دیگر در طبقهبندی "بودجه هزینهای" قرار نمیگیرد بلکه در طبقهبندی "بودجه تملک داراییهای سرمایهای" جای خواهد داشت.
[4] - Balanced Scorecard
دیدگاه خود را بنویسید