علیرضا صراف، نماینده رسمی موسسه حسابداران مدیریت استرالیا در ایران

همانگونه که بیان شد، هزینه استهلاک جزء هزینه‌های نامرتبط با بودجه‌ریزی مبتنی بر عملکرد است چرا که بودجه، نقدی است و هزینه استهلاک، غیر نقدی است. اما اساسا هزینه استهلاک، مرتبط با هیچ نوع تصمیم‌گیری نیست. چراکه هزینه استهلاک جزء "هزینه‌های ریخته[1]" است و هزینه‌های ریخته هزینه‌هایی هستند که مانند روغن ریخته دیگر قابل بازگشت نیستند. بنابراین، اینگونه هزینه‌ها در هیچ تصمیمی تاثیر گذار نیستند و هیچ تصمیمی هم در آن‌ها تاثیر گذار نیست. 

یک مثال ساده، اگر شما بلیطی را برای دیدن فیلم شماره یک خریداری کنید و در همان زمان دوست شما یک بلیط مجانی برای دیدن فیلم شماره دو به شما بدهد، شما کدام فیلم را برای تماشا انتخاب می‌کنید؟ شاید پاسخ دهید: "چون پول زیادی بابت بلیط پرداخت کرده‌ام پس فیلم اول را خواهم دید"؛ در حالیکه شما هر فیلمی را ببینید، هزینه بلیط دیگر بر نمی‌گردد. بنابراین، هزینه از دست رفته گذشته نباید تصمیم آینده شما را تحت تاثیر قرار دهد. همین مساله در سازمان‌ها نیز صادق است. سازمان‌ها، بزرگترین هزینه ریخته خود یعنی استهلاک را با دقت محاسبه می‌کنند، در بهای تمام شده محصولات و خدمات خود لحاظ می‌کنند و از آن برای تصمیم‌گیری استفاده می‌کنند. 

زمانی که سازمان، مبلغی را برای خرید ساختمان یا تجهیزات پرداخت می‌کند، این مبلغ تنها در دو صورت قابل بازگشت است. یا باید آن را بفروشد یا از آن برای تولید و کسب درآمد استفاده کند. اگر آن را بفروشد که موضوع روشن است و نیازی به بحث ندارد. جالب اینکه برای فروش هم "ارزش دفتری دارایی‌ها" اهمیتی ندارد بلکه ارزش فعلی آنها مهم است در حالیکه برای محاسبه استهلاک عموماً از ارزش دفتری استفاده می‌شود. 

اما اگر بخواهد از آن برای تولید و کسب درآمد استفاده کند، آیا در قیمت گذاری کالا و خدمات خود باید استهلاک دارایی‌هایی که در گذشته و با قیمت قدیم (ارزش دفتری) خریداری کرده است را در بهای تمام شده لحاظ کند یا باید هزینه‌هایی که لازم است برای حفظ دارایی‌های موجود و خرید دارایی‌های مورد نیاز آینده با قیمت جدید بپردازد را در بهای تمام شده لحاظ کند؟ پاسخ واضح است. 

اما تصور غالب این است که با احتساب هزینه استهلاک دارایی‌ها، خواهیم توانست پس از پایان عمر این دارایی‌ها دوباره آنها را خریداری و جایگزین کنیم. اما روش‌های استهلاک‌گیری این را نشان نمی‌دهد؛ چون محاسبات آن بر مبنای اطلاعات گذشته (ارزش دفتری) است. در حالیکه برای جایگزینی دارایی‌ها باید به قیمت‌های آینده توجه کرد. ماشین آلاتی که 10 سال پیش 100 میلیون تومان خریداری شده است نمی‌تواند مبنای محاسبه خوبی برای جایگزینی همان دستگاه که الان 10 میلیارد تومان شده است باشد. 

از سوی دیگر، اگر تجهیزاتی را امسال برای سازمان خریداری کنیم و عمر مفید آن را 10 ساله فرض کنیم، استهلاک آن به "روش خط مستقیم" از سال اول تا سال دهم یکسان و به "روش نزولی" در سال اول بیش از سال دهم محاسبه می‌شود. بنابراین، با تسهیم هزینه استهلاک به روش نزولی، بهای تمام شده محصولات ما در سال اول بیشتر از سال دهم خواهد بود. در حالیکه اتفاقاً هر چه دستگاه‌ها فرسوده‌تر می‌شوند و نیاز آینده ما به تعویض آنها بیشتر می‌شود باید بهای تمام شده محصولات ما بالاتر رود نه پایین‌تر. همین مساله باعث قیمت‌گذاری غلط محصولات و در نتیجه از دست دادن بازار، کاهش درآمدها و افزایش هزینه‌ها خواهد شد و در نتیجه بازگشت سرمایه‌ای که صرف خرید آن تجهیزات شده است را دچار بحران می‌سازد.    

اما چرا کماکان، به جای احتساب هزینه‌های سرمایه‌ای آینده[2]، از استهلاک دارایی‌های گذشته در هزینه‌یابی استفاده می‌شود. جواب خیلی ساده است: حسابداری مالی. حسابداری مالی یعنی تاریخ نگاری و ثبت وقایع گذشته سازمان. اداره یک سازمان با رویکرد حسابداری مالی یعنی سپردن یک خودرو به راننده‌ای که در حین رانندگی تنها به آینه عقب (گذشته) نگاه می‌کند نه به شیشه مقابل (آینده). چنین راننده‌ای قطعاً هم خودرو و هم سرنشینان خودرو را هلاک خواهد کرد. به همین ترتیب، برنامه‌ریزی و بودجه‌ریزی یک سازمان با رویکرد حسابداری مالی، سازمان را به ورطه نابودی می‌کشاند. اما حسابداری مدیریت، با نگاه به آینده و نیم نگاهی به گذشته سعی در مدیریت، برنامه‌ریزی و بودجه‌ریزی درستی برای آینده سازمان دارد. ادامه در لینک زیر:

تعارض "اصول حسابداری مدیریت" با "استانداردهای حسابداری" - بخش سوم

برای مشاهده فیلم های آموزشی مرتبط با موضوع این نوشتار اینجا را کلیک کنید.

دوره بین المللی حسابداری مدیریت (CMA استرالیا)

[1] - Sunk Cost

[2] - Capital Preservation Allowance(CPA)